نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

اتل متل توتوله 4

  سه شنبه1392/04/25 تشخیص رنگهای مشابه هدف من ومامان از انجام این بازی بود .رنگهای سفید رو هم مینداختیم توی سینی                بلافاصله بعد از خسته شدن از بازی رفتم سراغ ماشین صورتی وپنبه های صورتی رو بهش بار زدم  یه کوچولو هم از مکعب رنگیمون کمک گرفتم  عرووووووووووووووووسک دوست داشتنی مامان سمانه از هرچه بگذریم ماشین بازی بهتر است بیخیال رنگها ونکات آموزشی        بعد بازی رنگ وانگشت انجام دادیم که موفقیت آمیزن...
31 تير 1392

اتل متل توتوله 3

    یکشنبه 1392/04/23 وبازهم یک روز جذاب وشیرین با رنگ بازی    اول زرد  حالاسبز    آخی نازی چه خوشگل شد  وقرمز  حالا باید خلال دندونها رو رنگ کنم   وبعد درجاهای همرنگ خودش بکارمشون       واااااااای دستام چقدر کثیو شدن!!!!!!  اینم نتیجه کار که به قول بابایی بمب خوشه ایه  از هرچه بگذریم نقاشی خوشتر است  وبازهم از خلاقیتم استفاده کردم وبه عمد خلالها ...
31 تير 1392

من وهیدیه

 پنجشنبه 1392/04/27که با نهمین روز ماه رمضان مصادف شده بود خونه عمه دعوت بودیم وحسابی باهدیه بازی کردیم وخوش گذروندیم. از ساعت 12کوله ام رو انداختم دورگردنم (روی دوشم) ومنتظر بودم تا بابایی بیاد وبریم خونه هیدیه اینا      هیدیه ببین چه نازه!!!!!!!! این سوسمائه    بعدشم به روش هیدیه بانو خونه رو جارو کردیم اون روز بابایی همراه عمو منصور رفت وبرام از شرکت موزاییک سازی ،خاکهای رنگی خرید تا من باهاشون بازی کنم منتظر خاک بازی من باشید!!!!!تا خاک بهداشتی پیدا کنیم همینا غنیمته ...
31 تير 1392

❤خدای احساس تویی❤

 مهرتویی ،ماه تویی،خدای احساس تویی شاه تویی ، ماه تویی ، رهرو منم راه تویی ناب تویی ، خواب تویی ، تشنه منم آب تویی   نورچراغ خونه ی مامان وبابایی تویی ماه تویی مهر تویی عزیزدردونه تویی اومدی شبای عمرمو چراغونی کنی خوش قدم با هر قدم غمامو قربونی کنی ستاره ی خونم شدی تو وصله جونم شدی واسه شبای زندگی ستاره درمونم شدی چشم و دل عاشقم از دیدن تو سیر نمیشه راز و رمز عشق تو اینجوری تعبیر نمیشه   دعای خیرمو میخوام سرمه ی چشمونت کنم از هرچی چشم بد که هست یک جوری پنهونت کنم   ...
27 تير 1392

لغتنامه پرنس رهام

توجه..........................توجه..........................توجه به پست شیرین تر از عسل چهارعددعکس ومطلب جالب اضافه شد   پرنس خونه ما این روزها خیلی کامل وزیبا سخن میگه،وماروهرروز عاشقتر از قبل میکنه نازدونه ی ما اغلب کلمات رو صحیح وکامل ادا میکنه ولی بعضیهاشونم خیلی بامزه میگه اون بامزه هاش عبارتند از: شبالک =لواشک مسگاف =مسواک گو،وشاره =گوشواره کُنتُلُل =کنترل بفرماتیت =بفرمائید وَویج =هویج علییضا =علیرضا مُنُهام وگاهی هم مَنُهام =محمدرهام پییَجون =پدرجون لفطا" =لطفا دیبونه =دیوونه شکالت =خجالت پائه =پا...
27 تير 1392

شیرین تر از عسل 1

1391/02/17شنبه در راستای استفاده بهینه ازامکانات: استفاده از صندلهای پدر به عنوان راکت   آموزش روش صحیح بردن قاشق به سمت دهان   1391/02/18یکشنبه وهم چنان در کشف علت حرکت دورانی چرخهای ماشینها   درراستای حرکت از اماکن صعب العبور: مسیر زیر مبلها رو تونلی باریک فرض میکنیم.وبرای رسیدن به اهداف فرضی(اسباب بازیهای زیر مبل) بسی تلاش میکنیم.       ای بابا هرروز یه معمای جدید: بالای هلی کوپترمم که مثل چرخهای ماشینهامن. آهااااااااااا فهمیدم به خاطر همین به جای هلی ک...
24 تير 1392

اتل متل توتوله 2

  سلام دوستان گلم، اتل متل توتوله تصویب شد ممنون از همه مهربونهایی که نظر دادن وکمکمون کردن     اتل متل توتوله....................این پسره سوسوله     باما درادامه مطلب همراه باشید    همینطور که میبینید مامانم با سیب زمینی برام مُهر درست کرده تا یه کوچولوصنعت چاپ رو به خونمون بیاریم دائم هم باهم شعر میخوندیم که به کارمون هم بیربط نبود تو که ماه بلند آسمونی                منم ستاره میشم دورتو میگیرم     اگه ستاره بشی دورومو بگیر      ...
24 تير 1392

یه نظر سنجی دیگه!!!

درود بردوستان دور که قلبهاشون نزدیکه   بنا به دعوت خاله الهام و مریم جون به یه نظر سنجی دیگه دعوت شدم.ممنونم ازشون   1- اگه ماهی از سال بودم ؟ بهمن 2-اگر روزی از هفته بودم؟ جمعه 3-اگر عدد بودم؟ 1 4-اگر نوشیدنی بودم؟ دلستر خنک 5-اگر ثواب بودم؟ کمک به مستمندان وشیرخوارگاهها وخانه سالمندان 6-اگر درخت بودم ؟ گیلاس فقططططططط به خاطر شکوفه هاش 7-اگر میوه بودم؟ انار 8-اگر گل بودم؟ رز(عاشق همه رنگهاشم مخصوصا سفید) 9-اگر آب و هوا بودم؟ دونفره(گرگ ومیش وبارون زده) 10-اگر رنگ بودم؟ سفید 11-اگر صدا بودم؟ صدای ...
24 تير 1392

اتل متل توتوله 1

سلام ودرود وخیرمقدم به شما دوستان وهمراهان همیشگی عیدتون مبارک امروز صبح که مامانی داشت غذا درست میکردم چشمم خورد به ظرف آرد وگفتم مامان سمانه بییم آد بازی؟؟؟؟ مامان:میخوای آردبازی کنی؟؟؟ من: بلــــــــــــــــه مامان سمانه یادش افتاد که چند وقتیه این بازی رو یادش رفته ویاد این عکسها افتاد که مربوط به روز یکشنبه ششم اسفند 91هستش.    اینجا مامانم آب آورد تا فرآیند خمیر شدن رو بهم نشون بده ولی من اصلا خوشم نیومد وچندشم شد!!!!!!!!!!!     واینم آردبازی امروز سه شنبه 1392/04/04  دالم ساختمون دُءُس میکنم ...
24 تير 1392

لغتنامه محمدرهام ابن علیرضا

تاريخ : جمعه 2 تير 1391 | 23:32 | نویسنده : مامان سمانه     من در پایا ن 16 ماهگی یه عالمه کلمه بلد شدم،راحتتون کنم ودرد سرتون ندم .هزار الله اکبر واسه خودم بلبلی شدم من اولین بار اواخر مهرماه1390وقتی مشغول خوردن بستنی بودم متوجه شدم که مامانم حواسش رفته به صحبت وفراموش کرده که داشته بستنی دهن من میذاشته منم با صدایی بلند فریاد زدم: اِده من قبل از مامان وبابا دایی وهایی رو صدا زدم که منظورم از هایی ،خاله بود. اوایل فرورین 1391مامانم رو ماما صدا کردم واونم پرواز کرد وتا عرش پیش رفت. اینم قسمتی از دایرة المعارف محمد رهامی: اٍده..........دٍده.........بیده...........=بده البته جدیدا"گا...
24 تير 1392